زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
بابا پناهـگـاه جـهـان گـسـترت کجاست تـنهـا به شـام آمدهای لشکـرت کجاست مـشـتاق دسـتـبـوسـی بـاب الـحـوائـجـم عـبـاس، آن بـرادر نـام آورت کجاست دیـدم بـه کـربـلا بـدنت پـاره پـاره بـود نالان ز پا فتادم و گـفـتم سرت کجاست امشب ولی به عکس شده صحنه وصال بینم سرت میان طبق، پیکرت کجاست ای قـائـم الـصلـوة بـبـین صبـح میدمـد وقت اذان رسیده علی اکـبرت کجاست مشکن دل رباب که او دل شکسته است بشکن سکوت را و بگو اصغرت کجاست روی کـبـود شاهد مـظـلـومی من است ای کان عـدل محکـمه داورت کجاست از در مران «کلامی» هجران کشیده را ما را پـناهگـاه بغـیـر از درت کجاست |